بازنمایی چهره آشکار اشتباه محاسباتی ائتلاف آمریکا در اشغال عراق، از دو محور ژئوپلیتیک تحلیل میشود:
1 - عدم آگاهی طراحان سیاست خارجی و سناریستهای امور منطقهای ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه نسبت به پتانسیلها و پیچیدگیهای متعدد ژئوپلیتیک منطقه و بهخصوص در کشور عراق که از پیوستگی و اثربخشی متقابل برخوردارند.
2 - بروز لغزشهای محاسبه ژئوپلیتیک در استراتژی جهانی، سیاستهای منطقهای و حتی آشکارشدن زمینههای تحولات سیاسی و ساختاری در ارکان قدرت و سیاست دولت آمریکاست.
مصادیق متعددی را برای اثبات این لغزشها میتوان مطرح کرد که اینروزها در قالب گزارش بیکر و نیز با پسلرزههای متنوع برای تغییر در روابط دیپلماتیک آمریکا بازتابی روشن یافتهاند که ازجمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
رشد و گسترش بیثباتی و فراگیری دامنه بحران در عراق تحت غارت اشغالگران، تغییر نگرش تحلیلگران استراتژیک و صاحبنظران منطقه درخصوص شعارهای آرمانی تحقق نیافتن دموکراسی مطلوب آمریکایی که اینک تبدیل به یک پارادوکس تولید بحران شده و معمای ابهامآمیزی را در زمینه علل استمرار حضور نیروهای بیگانه در منطقه ایجاد نموده است، رشد روزافزون بیاعتمادی و تهدید در میان متحدین منطقهای نسبت به اهداف و سیاستهای استراتژیک ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه، فروپاشی تلاشها و حمایتهای یکجانبه آمریکا در زمینه تقویت حضور گسترده اسرائیل در تعاملات منطقه خاورمیانه و انزوا و تضعیف شدید پایگاه منطقهای و جهانی اسرائیل بهویژه بعد از ناکامی در حمله 33 روزه به لبنان که متقابلا تقویت عمومی جنبشهای مردمی و مخالف سیاستهای تحمیلی آمریکا و متحدینش را بهدنبال داشته است، تغییر جدی در چیدمان مجالس ملی ایالات متحده آمریکا بهخصوص در مجلس نمایندگان که رویکرد حضور دموکراتها به جای جمهوریخواهان را به دنبال داشته است، تضعیف گسترده پایگاه ملی و مردمی سیاستهای دولت بوش و نیز افزایش فشارهای سیاسی برای حذف چهرههای افراطی مرتبط با لابی صهیونیزم در دولت آمریکا، بلاتکلیفی طرحهای صلح اعراب و اسرائیل و نیز رشد نابسامانی در افغانستان، معالوصف هرچند که نکته قابل تاکید در گزارش بیکر هامیلتون برای دولت نومحافظهکار جورج بوش تغییرات اساسی در استراتژی خاورمیانهای ایالات متحده آمریکا و بهویژه گشایش زمینههای مطلوب برای خروج از باتلاق عراق است. اما مطمئنا این نگرش به لحاظ رویه معمول تفکرات استراتژیک در ساختار حاکمیت ایالات متحده آمریکا عملا به معنای تحول اساسی در نگرشهای استراتژیک آمریکا نمیتواند باشد. زیرا رویکردهای ژئوپلیتیک اشتباهات ائتلاف آمریکا در استمرار اشغال عراق و تاثیرات آن بر تدوین گزارش بیکر نه تنها اطمینانی برای خروج کامل نیروهای آمریکایی در عراق نیست بلکه فقط زمینهای برای طراحی تاکتیکهای جدید در اجرای نیات استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه است.
بعد دیگر این گزارش تاکید بر اعمال ابزارهای قدرت نرم برای تحول مطلوب در معماری سیاسی کشورهای ناهماهنگ با سیاستهای منطقهای ایالات متحده آمریکاست. بازتاب این سیاست حاکی از چرخش تدریجی در ارکان سیاسی آمریکا برای حضور گسترده دموکراتها بر اریکه قدرت آمریکاست.
این جابجایی قدرت درحاکمیت آمریکا نه تنها فاقد هرگونه تغییر قابلتوجهی در اهداف خاورمیانهای آمریکاست بلکه تاکتیکی برای همنوایی بیشتر با سیاستهای استراتژیک اتحادیه اروپا در بهکارگیری جدی مؤلفههای قدرت نرم و دیپلماتیک برای منطقه خاورمیانه و دستیابی به یک رویه هماهنگ برای مقابله با موانع سیاستهای منطقهای آمریکاست.
به نحوی که ظرفیتهای ازدسترفته متحدین خاورمیانهای آمریکا با تقویت حاکمیتهای مطلوب غرب مجددا احیاء گردند و در قالب نمادهای دیپلماسی علایم تهدید و معارض با سیاستهای آمریکا به سمت پذیرش صوری حضور جدی غرب در منطقه را فراهم نمایند.
این است که امروزه شاهد گسترش و استحکام روزافزون پایگاههای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا با الگوی ریگای شوروی سابق در منطقه خاورمیانه هستیم.